سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به تو بانوی شبهای تاریک و روزهای آفتابی ام

اوقات شرعی
جستجو :
دانش به آموزش است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

:: ParsiBlog ::KhazoKhil ::

منو? اصل?

 RSS 
خانه
شناسنامه
پست الکترونیک
ورود به بخش مدیریت


بازدید امروز: 0
کل بازدیدها: 59391

لوگوی وبلاگ
خبرنامه
طراح قالب

طراح : پا?ون

موضوعات وبلاگ

آرش?و

بهار 1385
زمستان 1384

دوستان

وضع?ت در ?اهو

یــــاهـو

قرار

 

 

 

     امشب خودت بیدارم کن


دیگر کاری از دست من بر نمی آید...

 

 




ایمان(سه شنبه 95/9/30 1:14 عصر )

دیدگاه‌های دیگران ()

بازگشت

للحق


یک سال زمان زیادی ست برای دور بودن عاشقی از معشوقش

یک سال زمان زیادی ست برای نامه ننوشتن

یک سال زمان زیادی ست برای حرف نزدن با تو

یک سال زمان زیادی ست برای به تو سلام نکردن بانو....

سلام بانو

کدام لحظه بود که بی یاد تو سر کرده باشم؟

تمام لحظه هایم را ببخش

کدام نفس بود که بی اسم تو کشیده باشم

تمام نفس هایم را ببخش

بانوی من

قسم به خودت که در این زمان جز برای تو نبوده ام. اگر نیامدم ،اگر نبودم، سرم گرم غیر تو نبود...خودت می دانی

حالا آمده ام. با تمام وجود

به پایت می افتم

فقط نگاهی به من کن

فقط زیر پایت را ببین

بانو  بانو  بانو

آیا خواهش زیادی ست بانو ؟اگر بگویم :

آغوشت را برایم بگشا 

من برگشتم

 

 


 



ایمان(سه شنبه 95/9/23 2:52 عصر )

دیدگاه‌های دیگران ()

ببخش...

  للحق
                           

 

  

 

 

                                 

سلام بانوی مهربان من                

خجالت می کشم..خجالت می کشم که حتی سلام کنم به تو که مهربانترینی بر من..و من اینگونه ناسپاس...وقتی آمدم و این دفتر را خواندم..بیشتر خجالت کشیدم...چقدر سخت است دوری از تو..آنقدر غرق شدم در همه ی خوبیهایت که خودت را از یاد بردم..از یاد که نبردم نه..اما ..دور شدم از تو ..بسیار بسیار دور ..می دانم که تو نمی گذاری ایمانت زیر این همه سیاهی نابود شود..دلت نمی اید ایمانت را رها کنی..بانو منم ..ایمان خودت...مرا برگردان...آه ه ه ه..از آغوش تو به کجا رفتم؟

بانو...رهایم نکن..تو رهایم نکن..از من نامید نشو..می دانم که مهربانتر از این حرفهایی ..اما ناسپاسیهای خودم را که نمی توانم نادیده بگیرم..تو بر من این همه مهربان بودی و من...تو هیچگاه لطفت به من کم نشده.این منم که خودم را از تو دور انداخته ام ..مرا به خودت بازگردان...........

یا علی مددی

 

 



ایمان(پنج شنبه 89/7/1 7:18 عصر )

دیدگاه‌های دیگران ()

نگاه

 

 

                                   

للحق

 

سلام بانو

 

امشب دوباره به اینجا سرزدم... گفتم که در این دفتر را نمی بندم .. خب باید می بود برای همچین روزهایی

 

دلم می خواست امشب از اینجا نگاهت کنم

 

یاد آن روزها بیفتم ... یاد آن همه نازت ... ناز تو هم که تمامی ندارد بانو

 

 اما با همه ی نازت .. چقدر شیرین محبت می کنی

گاهی از این همه نگاهت چنان شرمنده می شوم که ...

و من چگونه دست از دامن تو بر دارم

 

بگذار ذر آغوش نگاه تو .. بمیرم

بگذار هیچ چیزی به جز تو ارامم نکند .... بگذار تنها برای تو باشم

 

 

ای دوست نگاهم کن و جانم بستان

مستم کن و هر دو جهانم بستان

 

با هر چه دلم قرار گیرد بی تو

آتش به من اندر زن و آنم بستان

 

یا حق

 



ایمان(شنبه 85/7/15 12:4 صبح )

دیدگاه‌های دیگران ()

Copyright © 2006-KhazoKhil.Com All Right Reserved