سلام
مثل اينكه اينجا به جا مانده از قافله منم!
تو هم مي روي؟؟؟
به سلامت،به شكوفه ها به باران برسان سلام ما را .
اي ساقي و دستگير مستان
دل را ز وفاي مست مستان
اي ساقي تشنگان مخمور
بس تشنه شدند مي پرستان
از دست بدست مي روان كن
بر دست مگير مكر و دستان
سر رشته نيستي به ما ده
در حسرت نيستند مستان
چون قيصر ما بقيصريه ست
ما را منشان بآبلستان
هر جا كه ميست بزم آنجاست
هر جا كه ويست نك گلستان
يك جام برآر همچو خورشيد
عالي كن از آن نهان پستان
ديدار حقست مومنان را
خوارزم نبيند و دهستان
منكر ز براي چشم زخمت
همچو سر خر ميان بستان
گر در دل او نمي نشيند
خوش در دل ما نشسته است آن
تو بسوي بانويت ميروي..خوش رو كه بزمت آنجاست
براي من هم دعا كن كه بانويم به من هم اجازه دهد كه دوستش داشته باشم...
اينجا را هم تنها مگذار اگر ميخواهي كه هيچكس گفت و گوي بي واسطه با بانويت را نشود باشد هيچ مگو
اما بعد ها بيا و بگو حال بعد از ديدنش را
بگذار تا بدانيم اين همه درد هجر را آخر چه وصل شيرين ي است...
در پناه حق