• وبلاگ : به تو بانوي شبهاي تاريك و روزهاي آفتابي ام
  • يادداشت : آخرين پست
  • نظرات : 0 خصوصي ، 12 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ايمان 

    دلتنگم بانو

    خيلي دلتنگم

    لب تو نقطه ي پايان ماجراي من است

    بيا كه اين غزل كهنه را تمام كني ...

    سلام بانو

    نمي دانم چرا امشب هوس كردم بيايم اينجا برايت حرف بزنم....

    اما تا خواستم فرياد بزنم .. تو انگشتت را روي دهانم گذاشتي كه : هيسسسسس

    چشم بانوي من

    يا حق

    سلام

    كاش باز هم بياي

    ما كه نفهميديم اين بانو چي مي گه تو چي مي گي

    سلام بر ايمان و بانويش !

    هر آنچه از زيبايي نصيبت شده است ، گواراي وجودت ...

    اما ...

    اين رسمش نيست ...

    خدا قوت.

    سلام

    اول اينكه مردم ازاري كار خوبي نيست

    اخرين ژست يعني چه ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    اصلا پست رو هم درست نميكنم همون ژست بهتره

    خيلي بدهكارم به تو به ايمانت به بانويت و به همه خوبها

    دوشين بگوش دلم امد زغيب ندا

    كي مبتلا به فراق برخيز حال زجا

    بگذشت موسم هجرآمد زمان وصال

    تا كي حزين و غمين باشي به صبح ومسا

    وقت نشاط رسيد بگذشت نوبت غم

    بزم سرور فكن برچين بساط عزا

    سلام

    عاشقان كشتگان معشوقند

    بر نيايد ز كشتگان اواز......................

    سلام مجدد...مي داني چرا دو بار سلام كردم؟

    چون

    گفتگو ايين در ويشي نبود

    ار نه با تو گفتگو ها داشتيم..........

    يا علي

    + نمي دونم 

    سلام

    سكوت ، سكوت و باز هم سكوت . سكوت تا ابديت .

    موفق باشي

    سلام

    مثل اينكه اينجا به جا مانده از قافله منم!

    تو هم مي روي؟؟؟

    به سلامت،به شكوفه ها به باران برسان سلام ما را .

    اي ساقي و دستگير مستان

    دل را ز وفاي مست مستان

    اي ساقي تشنگان مخمور

    بس تشنه شدند مي پرستان

    از دست بدست مي روان كن

    بر دست مگير مكر و دستان

    سر رشته نيستي به ما ده

    در حسرت نيستند مستان

    چون قيصر ما بقيصريه ست

    ما را منشان بآبلستان

    هر جا كه ميست بزم آنجاست

    هر جا كه ويست نك گلستان

    يك جام برآر همچو خورشيد

    عالي كن از آن نهان پستان

    ديدار حقست مومنان را

    خوارزم نبيند و دهستان

    منكر ز براي چشم زخمت

    همچو سر خر ميان بستان

    گر در دل او نمي نشيند

    خوش در دل ما نشسته است آن

    تو بسوي بانويت ميروي..خوش رو كه بزمت آنجاست

    براي من هم دعا كن كه بانويم به من هم اجازه دهد كه دوستش داشته باشم...

    اينجا را هم تنها مگذار اگر ميخواهي كه هيچكس گفت و گوي بي واسطه با بانويت را نشود باشد هيچ مگو

    اما بعد ها بيا و بگو حال بعد از ديدنش را

    بگذار تا بدانيم اين همه درد هجر را آخر چه وصل شيرين ي است...

    در پناه حق

    سلام

    مژده بده مژده بده يار پسنديد مرا..........

    خوش به حالت يادي از ما هم آنجا بكن...

    بگو يك نفر هست كه قرار است هر ماه مقرري شما را دريافت كند. بگو هوش خوبي دارد يادش نمي‏رود . بگو مي‏داند كه تو هم فراموشش نمي‏كني. بگو كه تمام عمر منت دار توست.

    بگو اينها را مي‏داند...... بگو كه مي‏داند مثل مادر در تمام لحظات زندگيش مراقبش هستي زمين نخورد و بگو كه مي‏داند هر جا كه پايش لنگ زده رفتي و دستش را گرفتي كه زمين نخورد....

    بگو همه اينها را مي‏داند و پشتش به تو گرم است...

    همه اينها را بگو

    + صدرا 

    سلام.نمي دانم اخرين پست يعني چي...

    اين جان عاريت كه به حافظ سپرد دوست

    روزي رخش ببينم و تقديم وي كنم

    يا علي

    + اپولو 

    اولين نويسنده ي آخرين پست ................................

    هيچ وقت اولين نبودم .... احتمالا هيچ وقت هم نخواهم بود

    اما ..... رسيدن به خير .... و باز هم ..... سكوت ....

    و ....... هيچ نميگي.... قرار نيست بگي...تا وقتش....

    به قول قصه گو..............

    رسيدن به خير ..... سفر به سلامت